تئاتر و جامعه؛ پاسخی با سوال « آیا نمایش می تواند سبب دگرگونی زندگی جامعه شود؟» به بهانه انتشار كتابِ آگوستو بوآل:
«تلاش براي تبديل اين تئاتر به يك سرگرمي صرف بيحاصل، انكار آن است و تبديل آن به اسلحهاي براي سركوب خيانت به آن»
آگوستو بوآل
به تازگي نشر نو كتابي از فرانسس ببج با ترجمه ظفر قهرماني نژاد منتشر كرده است. این کتاب در چهار فصل موقعيت، زندگي و كارهاي آگوستو بوآل را نقد و بررسي ميكند. كتابي كه ميتواند كمك زيادي به ما براي شناخت و درك ديدگاه و نگرش بوآل در تئاتر بكند. امروزه كار كردن به شيوه بوآل و شناخت نگرش افرادي چون او مفيد به نظر ميرسد. درحالي كه تئاتر و جامعه ما بيش از پيش به سمت ژستي بودن ميرود و براي طبقهاي خاص بودن آن را فراگرفته است.
کتاب آگوستو بوآل؛ نگاهی به شخصیت آگوستو بوآل و کتابِ فرانسس ببج.
کتاب آگوستو بوآل؛ نگاهی به شخصیت آگوستو بوآل و کتابِ فرانسس ببج.
اهمیت آگوستو بو آل برای فهم تئاتر و جامعه.
آگوستوبوآل يكي از بزرگترين كارگردانان و نمايشنامهنويسان و به تعبيري كنشگر تئاتر معاصر است. نگارنده كتاب نوآورانه تئاتر مردم ستمديده، این کتاب را در زماني نوشته است كه فضاي بازدارنده سياسي دهه شصت و هفتاد برزيل او را مجبور به تبعيد كرده بود. بوآل پديد آورنده اجرایی پيشرو است به نام تئاتر سركوبشدگان، نمایشی كه در ايران با نام تئاتر شورايي شناخته ميشود. نمایشی كه هدفش توانمند كردن جامعه است.
نمایش با و برای جامعه.
تئاتري كه در ارتباط با محرومان اجتماعي و به وسيله آنها آفريده ميشود، تودهاي كه عملا در نمایش ايران حضور ندارند. از نظر بوآل:
«اجرا اثري است با و براي مردم و در واقع جشني كه همه آزادند تا در آن شركت كنند.»
اين ديدگاه اگر با هدفهاي مد نظر بوآل به خدمت گرفته شود كه همان مردمي كردن اجرا و ساختن تئاتر از مردم و براي مردم به ويژه گوشهنشينان و ستمديدگان است. همچنين اگر تئاتر شورايي تبديل نشود به شكلي از اجرا كه وسيلهاي باشد براي عوامفريبي، براي استفاده افرادي خاص و در خدمت گروهي خاص ميتواند همبستگي اجتماعي را تقويت كند. تماشاگران و جامعه را از انفعال درآورد و با تكيهاي كه بر نقش اجتماعي تئاتر، ميتواند گروههاي خاموش اجتماعي و مردم را تبديل به اصطلاح برگزيده بوآل تماشا-بازيگر (كنشگر) كند.
«يعني كسي كه عامدانه و خودآگاهانه ساكن هر دو جهان است، هم تماشا ميكند و هم دست به كنش (بازي) ميزند.»
تئاتر و جامعه؛ احیای نمایش به وسیله کسانی که از آن محروم اند.
با اينكار ميتواند تودهاي از جامعه را كه در نمایش ايران نقشي ندارد را وارد جريان تئاتر ايران كند. ذهنيتي كه نمایش را با و براي طبقهاي خاص ميبينند نيز از بين ببرد و همانگونه كه در صفحه هشتادوهشت كتاب به آن اشاره شده است.
«اين احياي تئاتر به وسيله كساني است كه از آن محرومند.».
محروميتي كه از نظر بوآل سابقه طولاني تاريخي دارد.
اجرا ميتواند ابزاري باشد براي جامعه و مردم به ويژه گوشهنشينان تا در آن خود را رها سازند و به جاي خود فكر و عمل كنند تا شايد به وسيله آن بدانيم كه چه ميخواهيم، كجا ايستادهايم و به كجا ميخواهيم برسيم.
«در كشورهاي باثبات هنرمندان در آرامش و فارغ از نگراني ميدانند كه كجا ايستادهاند، ميدانند چه ميخواهند و چه از آنها خواسته ميشود. ولي در كشور بيثباتي چون برزيل، هرچيزي ممكن بوده و هست، ما نميدانيم كجاييم، چه هستيم و به كجا ميخواهيم برسيم.»