سه شنبه، ۱۳ آذر ۱۴۰۳
خانه نویسندگان مطالب توسط سهند الوفی

سهند الوفی

42 مطالب 1 دیدگاه‌ها

هارولد پینتر | شکسپیر تئاتر مدرن

0
هارولد پینتر birthdayparty
هارولد پینتر birthdayparty

هر یک از نمایشنامه‌های هارولد پینتر دارای عمق روانشناسانه، شخصیت‌پردازی‌های پیچیده، زبان منحصر به فرد، تنش‌های دراماتیک زیرکانه و در کل عمق هنری بی‌نظیر همچون آثار ممتاز ویلیام شکسپیر است. نمایشنامه‌هایی مانند اتاق، جشن تولد، بازگشت به خانه و خیانت را در کنار تفاوت‌های چشمگیر سبک و سیاق دو نویسنده می‌توان هم‌تراز شاهکارهایی چون هملت، مکبث، توفان و اتللو به شمار آورد. اما آنچه که نمایشنامه‌های این نویسنده را به آثار ناب هنری بدل می‌کند مایه‌هایی مانند کمدی منحصر به فرد -پینترسک-، تهدید و اضطراب بی‌پایان، کاراکترهای عمیقِ پریشان و در آخر فضاهای محدود نمایشی مانند تنها یک اتاق است. اتاقی که نام اولین نمایشنامه و آغازی برای نمایشنامه‌نویسی اوست.

هارولد پینتر

هارولد پینتر تنها فرزند خانواده‌ای یهودی بریتانیایی متولد ۱۹۳۰ میلادی در لندن است که کودکی خود در دهه ۱۹۴۰ میلادی را در سایه وحشت نازیسم و فاشیسم گذراند. دوره‌ای که برای بسیاری از یهودیان پر از تهدید و  ترس بود. تهدیدی هراس‌آلود که بسیاری از نمودها و نشانه‌های آن را در نمایشنامه‌های مختلف او به خصوص کارهای ابتدایی‌اش می‌توان به روشنی دید. 

زندگی تئاتری پینتر سال ۱۹۵۱ با بازیگری در نمایش‌های شکسپیری آغاز ‌شد که تا سال ۵۷ ادامه یافت. در این سال او ابتدا نمایشنامه اتاق را منتشر کرد و سپس جشن تولد را به روی صحنه برد. البته این نمایش با شکست بزرگی مواجه شد. با این وجود همین جشن تولد شروع مطرح شدن او به عنوان نمایشنامه‌نویس تراز اول جهانی و یکی از شاهکارهای بی‌بدیل‌اش است.

فضای محدود اتاق

هارولد پینتر موقعیت تهدید و هراس را به کمک اتاق‌ها می‌آفریند. به همین دلیل بیشتر آثار دراماتیک پینتر تنها در یک اتاق می‌گذرند. نکته‌ای که بسیاری از منتقدان سرشناس هنرهای دراماتیک چون جان راسل تیلور، مارتین اسلین و جان گستر نیز به آن توجه کرده اند و درباره آن سخن‌ها گفته‌اند.

خود نویسنده در این باره توضیح می‌دهد:

«دو آدم در یک اتاق؛ چه بسیار به این موضوع اندیشیده‌ام. تصور دو آدم در یک اتاق. پرده بالا می رود و برای من سئوالی بس ژرف پیش می‌آید: در این اتاق بر این دو آدم چه خواهد گذشت؟ آیا کسی در را باز خواهد کرد و پا به درون خواهد گذاشت؟ روشن است، آن‌ها از آنچه خارج از اتاق است در هراسند. خارج از اتاق دنیایی است هراس‌انگیز که بر آن‌ها سنگینی می‌کند. اطمینان دارم که برای من و شما نیز هراس‌انگیز است».

کاراکترهای پریشان 

شخصیت‌های هارولد پینتر معمولا کاراکترهایی هستند جمع شده در اتاق که از آن چه در بیرون از آن می‌گذرد به شدت در هراسان‌اند. این تم کلی شخصیت‌های مضطرب و ترسیده در بسیاری از نوشته‌های وی حاضر است. اتاق برای کاراکترهای او همیشه تداعی‌گر تنها منطقه امن بوده است. شخصیت های پینتر در حالی که ترسیده‌اند در اتاق پنهان شده و منتظر اتفاقات و یا شخصیت‌هایی هستند که خارج از آنجا قرار دارند. تمی کاملا واقعی برای یهودیانی که مانند او در سال‌های اوج گیری فاشیسم و یهودستیزی در اروپا زیسته‌اند. ترسان، منتظر و نگران از هرآنچه جهان خارج از اتاق ممکن است برای آن‌ها به ارمغان آورد و زندگی‌شان را تهدید کرده و به خطر بیاندازد.

نمایشنامه اتاق درباره پیرزنی است که تنها در یک اتاق که آن را بهترین اتاق خانه می‌داند زندگی می‌کند و نمی‌خواهد هیچ چیزی درباره بیرون از آن، حتی زیر زمین مرطوب و چندش آورش بداند. زیرا دنیای خارج برای این زن سرد و خطرناک است. بالابرغذا درباره دو قاتل اجیر شده است که در یک اتاق منتظر رسیدن دستور هستند. در جشن تولد نیز قهرمان نمایش پیانیستی است که خود را در پانسیونی کنار دریا پنهان کرده و به نظر می‌رسد به هیچ وجه قصد خروج از آن حتی برای قدم زدن را ندارد. تمامی این شخصیت‌ها در خیال خود در جای گرم، راحت و امن پناه گرفته‌اند تصوری که البته به هیچ وجه پایدار نمی‌ماند.

تهدید و اضطراب پینتری

عنصر تهدید مهم‌ترین دغدغه پینتر در نمایشنامه‌هایش است. تهدیدی که تنها مخصوص شخصیت‌های روی صحنه نمایش نیست. مخاطبان این نمایش ها نیز به اندازه کاراکترهای آن دربرابر تهدید و خشونتی که بر روی صحنه تجسم یافته است آسیب پذیراند. تهدید و خشونتی که بیش از آن که نمود فیزیکی داشته باشند به شکل تهدید و خشونت روانی و گفتمانی بروز می‌کنند. البته این تهدید و خشونت با طنزی که خاص هارولد پینتر همراه است. 

هر یک از نمایشنامه‌های او، به خصوص نمایشنامه‌های نخستین‌اش، کمدی‌های سیاهی درباره قدرت فرد در جامعه و نحوه سرکوب و نادیده گرفتن حقوق فرد فرد انسان‌ها هستند. نمایشنامه‌هایی غوطه‌ور در عناصر تهدید و اضطراب که همه به تنهایی و به نوعی ایزوله شدن و از دست رفتن آزادی شخصیت‌های اصلی نمایش می‌انجامند. تمامی نمایشنامه‌های ابتدایی این نمایشنامه‌نویس مانند اتاق، بالابر غذا، درد خفیف و همچنین اولین نمایشنامه بلند او، جشن تولد، در این دسته از نمایشنامه‌ها قرار دارند.

پیرنگ یا طرح اصلی نمایشنامه جشن تولد در کلی‌ترین و خلاصه‌ترین شکل چنین است: دو مرد به شکل کاملا غیرمنتظره سر می‌رسند و مرد سومی را با خود می‌برند. طرحی که می‌توان آن را یک نمایشی کاملا واقعی از دوران کودکی پینتر دانست. نمایشی که به دفعات در دوران جنگ جهانی دوم در جهان واقعی اتفاق افتاده و سایه این تهدید بیرونی همیشه بر این نمایشنامه‌نویس سنگینی کرده است.

هارولد پینتر caretaker
هارولد پینتر caretaker

پینترسک (Pinteresque)

کمدی هارولد پینتر کاملا خاص خودش است و با عنوان پینترسک (Pinteresque) شناخته می‌شود. در واقع پینتر از طنز و کمدی به عنوان عاملی متضاد برای افزایش تنش کنش نمایش‌های خود استفاده می‌کند. در این جاست که مفهوم و سبکی جدید با نام کمدی تهدید (Comedy of menace) یا کمدی آزار دهنده شکل می گیرد. 

کمدی تهدید به مجموعه ای از نمایشنامه های نوشته شده توسط دیوید کمپتون، نایجل دنیس، ان. اف. سیمپسون و هارولد پینتر اطلاق می شود. این اصطلاح را ایروینگ واردل منتقد شناخته شده هنرهای نمایشی از روی نمایشنامه کمپتون به نام دیدگاه دیوانه: یک کمدی تهدید (The Lunatic View: A Comedy of Menace) گرفته و اولین بار در سال ۱۹۵۸ در بررسی و نقد نمایشنامه های پینتر و کمپتون به کار برده است. نمایشنامه‌هایی همچون بالابر غذا، سرایدار و جشن تولد از جمله این نمایش‌ها هستند.

معرفی کتاب

کتاب بررسی آثار پینتر نوشته مارتین اسلین؛ مترجمان:فرشید ابراهیمیان – لیلی عمرانی

چندلر بینگ و متیو پری | درباره انسان بی پناه

0
چندلر بینگ و متیو پری | درباره انسان بی پناه
چندلر بینگ و متیو پری | درباره انسان بی پناه

بازتاب تراژیک زندگی بازیگری محبوب و نمادین

در فرهنگ پاپ، به خصوص در اغلب برنامه ها و نمایش های تلویزیونی، نمونه هایی بسیاری از کاراکترها و بازیگرانشان را می توان یافت که در آنها مرز بین داستان خیالی و واقعیت زندگی خواسته یا ناخواسته مبهم شده و زندگی بازیگران محبوب با شخصیت هایی که به تصویر کشیده اند در هم می آمیزد. یکی از نمادین ترین ها در میان نمایش های تلویزیونی، بدون شک متیو پری است، که به خاطر بازی در نقش چندلر بینگ در مجموعه تلویزیونی «دوستان»، به شهرت بی حد و اندازه در زمانی بسیار اندک رسید. در، آمیختگی واقعیت و خیال بود که داستان زندگی پری همچون داستان کاراکتر چندلر شکلی تراژیک به خود گرفت؛ البته با پایانی متفاوت.

در این سریال تلویزیونی، جذابیت کاراکتر چندلر با استفاده از توانایی های متیو در پیدا کردن نقاط مشابه و مشترک میان هویت واقعی و شخصی خود با این شخصیت تلویزیونی و ادغام شدن در آن پدید آمده است. به همین دلیل به شکل طعنه آمیزی سفر طنزآمیز و در عین حال اغلب آشفته چندلر توانسته منعکس کننده گوشه هایی از پیچیدگی های زندگی شخصی و حرفه ای متیو باشد. انعکاسی که با مرگ پر ابهام متیو پری بیشتر به چشم زد.

بینگ؛ کاراکتری نمادین

سریال «دوستان» در دهه ۱۹۹۰ به مانند طوفانی برق آسا جهان را در برگرفت. به طوری که فصل اول آن بیش از ۲۴ میلیون بیننده داشت و در فصل دوم این عدد تا ۳۰ میلیون نیز رسید و فرندز با شخصیت های عجیب و غریب و طنز خاص خود قلب میلیون ها بیننده را به سرعت تسخیر کرد.

چندلر بینگ و متیو پری | درباره انسان بی پناه

در میان ۵ کاراکتر اصلی سریال، چندلر بینگ با بازی متیو پری به یکی از شخصیت های دوست داشتنی و البته نمادین این مجموعه تبدیل شد. ویژگی هایی مانند دیالوگ های تک خطی پر از نیش و کنایه، حرکات رقص عجیب و غریب و البته آسیب پذیری های هویتی طنزآمیز و دوست داشتنی بودند که او را برای مخاطبان به کاراکتری محبوب بدل کردند. علاوه بر این محبوبیت با ادامه پخش این کمدی ۱۰ فصلی، هویت چندلر رفته رفته حالتی نمادین نیز به خود گرفت. به خصوص به این دلیل که این شخصیت در زیر خنده ها و شوخی های خود، ناامنی های ریشه دار روانشناختی ای را که از زندگی پیچیده گذشته اش ریشه می گرفتند، پنهان می کرد. گذشته ای پر پیچ و تاب و متناقض که شامل جدایی پدر و مادر، تغییر جنسیت پدر، روابط شکست خورده دوران مدرسه و دانشگاه و… بودند.

چندلر و متیو: کاتارسیس تراژیک

متیو توانست با استفاده از جنبه های روانشناختی شخصیت بینگ به خصوص شوخ طبعی او، که نزدیکی هایی با شخصیت واقعی خودش داشتند، این کاراکتر را خلق کرده و آن را همچون شخصی واقعی در ذهن مخاطبان سریال جلوه دهد. در واقع متیو در این مجموعه طنز، کاتارسیسی تراژیک به وجود آورد.

کاتارسیس یا تطهیر مفهومی است که ارسطو درباره هنرهای نمایشی مطرح کرده است. در این مفهوم، در نمایش‌ها – به‌ویژه تراژدی‌ها- مخاطب شاهد سقوط یا رنج یک قهرمان به دلیل عیب یا سرنوشت خود است. با پیشروی داستان، احساساتی مانند ترحم و ترس در بین بینندگان برانگیخته می شود زیرا آنها با مبارزات شخصیت همدلی پیدا می کنند. در این مفهوم هرچه همدلی ها با قهرمان بیشتر باشد کاتارسیس قدرتمندتر و تراژدی اثر گذارتر می شوند.

در مورد متیو دامنه تراژدی داستان بینگ به زندگی شخصی او گسترش یافت. در حالی که چندلر با اتکا به شوخ طبعی به عنوان مکانیزمی دفاعی با سرنوشت و اشتباهات خود دست و پنجه نرم می کرد، متیو پری در اوج ناگهانی شهرت خود، به مواد مخدر و الکل روی آورد. تشابهاتی که هر دو از ماهیت جهانی ضعف و سقوط انسان (قهرمان) و پیگیری بی وقفه رستگاری سرچشمه می گیرند.

قدرت خنده به عنوان یک مکانیسم دفاعی

شوخ طبعی ها و جوک های نامتعارف چندلر بینگ سپر او در برابر پیچیدگی های زندگی بودند و به نظر می رسید متیو پری نیز رویکردی مشابه را در پیش گرفته است.

می توان گفت این شوخ طبعی در متیو ریشه دار بود. او در سال ۲۰۲۰، گفت که استعداد کمدی پدرش الهام بخش بازیگر شدنش بوده است. ارتباطی عمیق که به بخشی ضروری از زندگی شخصی و حرفه اش او بدل شد. به نظر می رسید پری همچون کاراکتری که به آن حیات بخشیده بود، از خنده برای کنار آمدن با عدم قطعیت های زندگی و همان بی پناهی های انسانی اش استفاده می کند. شوخ طبعی پری به او برای کنار آمدن با چالش هایی که با آن مواجه می شد، کمکی حیاتی بودند. به مانند چندلر که از طنز برای منحرف کردن مسائل جدی استفاده می کرد.

متیو پری و مبارزه با اعتیاد

نبرد متیو پری با مصرف مواد نمونه تلخی از سقوط انسان بی پناه و مبارزه قهرمان بود. در طول سال‌ها، پری در مورد مبارزات خود صادقانه و با طنز به خصوص خودش صحبت کرد. او فاش کرد که مسائل اعتیاد او در زمان حضورش در «فرندز» و شهرتش آغاز شده بودند. شهرتی که با نمایش این سری تلویزیونی همراه شد، به چالشی دلهره آور برای این بازیگر تبدیل شده بود. سفر پری به سمت بهبودی هم با موفقیت و هم با شکست همراه بوده است، که نشان دهنده سرسختی و آسیب پذیری است که او را به شخصیتی که بازی کرده است، متصل می کند.

چندلر بینگ و متیو پری
متیو پری

پری از کمدی برای مبارزه با اعتیاد و کمک به بازیابی سلامت روان خود نیز استفاده کرد. گواهی از تأثیر عمیقی که «فرندز» و چندلر بینگ بر زندگی پری داشته اند و البته برعکس.

سفر رستگاری

متیو پری و چندلر بینگ هر دو تجسم مبارزه انسانیت با بی پناهی و تلاشی برای رسیدن به رستگاری هستند. چندلر، شخصیتی که ناامنی های خود را با خنده پنهان می کرد، به شکل دراماتیکی در میان گروهی از دوستانش که در طول زمان به خانواده او بدل شدند: عاشق شد، کاری که از آن متنفر بود را رها کرد، مبارزه کرد و رستگاری خودش را پیدا کرد. متیو پری، پس از سال ها آشفتگی شخصی، در مسیر بهبودی قرار گرفته بود و در گفت و گوهای خود این سفر رستگاری قهرمانانه را به اشتراک می گذاشت و از تجربیات خود برای کمک به دیگرانی که با نبردهای مشابه روبرو بودند، استفاده می کرد. اما این داستان تراژیک پیروزمندانه که با تاثیر از کاراکتر چندلر در ذهن تماشاگران شکل گرفته بود و داشت مسیر پایان خوش را طی می کرد با مرگ پر ابهام او ناگهان شکست.

سریال How to Become a Tyrant: راه و رسم حکومت با مشتی آهنین.

0
معرفی سری How to Become a Tyrant از نتفیلیکس
معرفی سری چگونه دیکتاتور شویم How to Become a Tyrant از نتفیلیکس

جملاتی از شروع قسمت اول، در سریال ۶ قسمتی چگونه دیکتاتور شویم (How to Become a Tyrant):

«قدرت مطلق. اعتراف کن. خودتم میدونی آرزوشو داری! فقط نمیدونی چجوری میتونی به دستش بیاری. اما من میدونم. یه کتاب راهنما هست. یه کتاب راهنما که توش تاکتیک هایی نوشته شده که بدنام ترین دیکتاتورهای تاریخ ازش برای رسیدن به قدرتی غیر قابل تصور استفاده کردن. البته هر کس به روش خودش.

البته یک نکته ریز هم وجود داره: لازمه پیمودن این راه، گرفتن تصمیمات ناخوشاینده. بالاخره کی گفته حکومت کردن آسونه؟» 

چگونه دیکتاتور شویم: آموزشی برای حکومت ظالمانه از نتفیلیکس.

آیا با بررسی دقیق زندگی دیکتاتورهای مختلف طول تاریخ می توان به این نتیجه رسید که یک روش ثابت برای ایجاد حکومت دیکتاتوری ظالمانه وجود دارد؟ مستند «چگونه دیکتاتور شویم» (How to Become a Tyrant) که در سال ۲۰۲۱ از شبکه نتفلیکس پخش شد، جوابی است به این سوال.

سری How to Become a Tyrant، که می توان آن را به «چگونه ظالمانه حکومت کنیم!» و یا «چگونه دیکتاتور شویم!» ترجمه کرد؛ این کار را با معرفی کتاب راهنمای حکومت ظالمانه انجام میدهد و با مقایسه دیکتاتورهای طول تاریخ و تطبیق اعمال و رفتار آن ها با یکدیگر به این نتیجه می رسد که بله، اگر حاکمان مستبد طول تاریخ بخواهند، می توانند به کمک یکدیگر و با معرفی چند تاکتیک و روش مختلف، دیکتاتور شدن را به تمامی طالبان و چنگ اندازان قدرت، آموزش دهند. 

این سری در ۶ قسمت به نام های:

  1. به دست آوردن قدرت: آدولف هیتلر.
  2. شکست دادن رقبا: صدام حسین.
  3. حکومت به وسیله ترور: عیدی امین.
  4. کنترل حقیقت: ژوزف استالین.
  5. ایجاد یک جامعه جدید: معمر قذافی.
  6. حکومت ابدی: کیم ایل سونگ.
راهنمای حکوت ظالمانه
راهنمای حکوت ظالمانه

و با تحلیل تاکتیک ها و روش های مورد استفاده دیکتاتورهای مختلف تاریخ، که شباهت های باورنکردنی ای به یکدیگر دارند؛ به شما روش ظالمانه به دست آوردن قدرت و تبدیل شدن به یک دیکتاتور را آموزش میدهد. تا به شکل ابدی و نسل به نسل حکومت کنید.

جالبی نگاه «چگونه دیکتاتور شویم» (How to Become a Tyrant) این است که در طول تماشای آن میتوان هر دیکتاتوری را در نظر داشت و با دیکتورهای دیگر معرفی شده در سری مقایسه کرد. میبینیم که در نهایت تمامی ظالمان و دیکتاتوران تاریخ کمابیش یک کار مشخص را برای رسیدن و ماندن در قدرت انجام میدهند؛ اما هر کسی به راه و روش بخصوص خودش.

کتابِ «راهنمای حکومت ظالمانه»

اگر شما هم به دنبال به دست آوردن قدرت مطلق و حکومت بر مردم تان هستید. و یا می خواید راه و رسمِ نرسیدن به دموکراسی را بیاموزید؛ بهتر است، با کتاب خودآموز دیکتاتور شدن یا راهنمای حکومت ظالمانه، آشنا باشید. همانطور که در معرفی سریال چگونه دیکتاتور شویم! نوشته شده است:

برای حکمرانی با مشتی آهنین، یک دیکتاتور مشتاق باید کتاب راهنمای به دست آوردن قدرت مطلق را بشناسد، همانطور که مستبدان تاریخ در این مستند غم انگیز ثابت می کنند.

دانلود سریال How to Become a Tyrant از کانال تلگرام.

منتظرش باش | متن و ترجمه آهنگ Wait for her از راجر واترز

0
منتظرش باش | متن و ترجمه آهنگ Wait for her از راجر واترز
منتظرش باش | متن و ترجمه آهنگ Wait for her از راجر واترز

متن و ترجمه آهنگ Wait for her (منتظرش باش) از آلبوم « ?Is This the Life We Really Want» نوشته راجر واترز (Roger Waters).

«Wait for her»

With a glass inlaid with gemstones

On a pool around the evening

Among the perfumed roses

Wait for her

With the patience of a packhorse loaded for the mountains

Like a stoic, noble prince

Wait for her

With seven pillows laid out on the stair

The scent of women’s incense fills the air

Be calm, and wait for her

And do not flush the sparrows that are nesting in her braids

All along the barricades

Wait for her

And if she comes soon

Wait for her

And if she comes late

Wait

Let her be still as a summer afternoon

A garden in full bloom

Let her breathe in the air that is foreign to her heart

Let her lips part

Wait for her

Take her to the balcony, see the moon soaked in milk

Hear the rustle of her silk

Wait for her

Don’t let your eyes alight upon the twin doves of her breast

Lest they take flight

Wait for her

And if she comes soon

Wait for her

And if she comes late

Wait

Wait

Serve her water before wine

Do not touch her hand

Let your fingertips rest at her command

Speak softly as a flute would to a fearful violin

Breathe out

Breathe in

And as the echo fades from that final fusillade

Remember the promises you made

«منتظرش باش»

با لیوانی منبت کاری شده با سنگ های قیمتی

حوالی عصر در کنار استخری

در میان گلهای رز معطر

منتظرش باش

با صبوری اسبی که برای عبور کوهستان بار شده است

مانند شاهزاده ای آرام و نجیب

منتظرش باش

با هفت بالشی که روی پله ها رها شده اند

بوی خوش زنی فضا را پر کرده است

آرام باش و منتظر

مبادا گنجشک هایی را که در گیسوانش آشیانه کرده اند، فراری دهی

با وجود تمامی موانع

منتظرش باش

و اگر زود از راه رسید

منتظرش باش

و اگر دیر رسید

باز، منتظر باش

بگذار همانند بعد از ظهری تابستانی آرام بماند

باغی پر شکوفه

بگذار در هوایی که با قلبش بیگانه است نفس بکشد

بگذار لب هایش از تو جدا شوند

منتظرش باش

او را به بالکن ببر و ماه خیس شده در شیر را تماشا کن

به صدای خش خش لباس ابریشم اش گوش کن

منتظرش باش

نگذار چشمانت به کبوترهای دوقلوی سینه اش خیره شوند

مبادا پرواز کنند

منتظرش باش

و اگر زود از راه رسید

منتظرش باش

و اگر دیر رسید

منتظر باش

منتظر باش

پیش از شراب، برایش آب بریز

مبادا دستانش را لمس کنی

بگذار سر انگشتانت به فرمان او استراحت کنند

به آرامی فلوتی که با ویولنی ترسناک مواجه است، سخن بگو

هوای درون سینه ات را رها کن

نفس بکش

و هنگامی که پژواک صدای گلوله باران آخر محو شد

قول هایی که دادی را به خاطر بیاور

دانلود آهنگ Wait for her (منتظرش باش) از  راجر واترز (Roger Waters) در کانال تلگرام.

زنان و تئاتر ایران | روایتی از ستیز برای حضور در صحنه

0
زنان و تئاتر ایران
زنان و تئاتر ایران

زنان و تئاتر ایران | عصر قاجار یکی از مهم دوران تاریخ ایران است. آن هم به دلیل تغییرات فراوانی که در عرصه های گوناگون فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که در طول این سال ها رخ داد. یکی از مهم ترین این عرصه ها را می­توان نمایش و تئاتر ایران دانست.

ناصرالدین شاه، اندکی پس از بازگشت از سفر دوم فرنگ، دستور ساخت تالاری بزرگی در گوشه از مدرسه دارالفنون به سبک تئاترهای اروپایی را داد و این شروعی بود بر ورود تئاتر به ایران؛ در واقع «نمایش فرنگستان» که از آن به عنوان «تیارتر» یاد می­شد.

تئاتر ايران؛ چشم انداز نوآوری و پيشگامی در نمایش مدرن ایرانی

زنان و تئاتر ایران

به این ترتیب و با تلاش مشروطه خواهانی که تئاتر را روشی برای آموزش و آگاهی بخشی به مردم می دانستند. تئاتر در ایران به هنری فراگیرتر تبدیل شد. بالاخره در سال ۱۲۹۸ هجری بود که اولین تماشاخانه ایران تاسیس شد. اما در آن زمان زنان نه تنها حق اجرا بلکه حق حضور در این تماشاخانه ها را نیز نداشتند. البته این مسئله دیری نپایید. می توان گفت در واقع تاثیر تفکرات لیبرالیسم اروپایی بر روشنفکران ایرانی نظیر میرزا فتحعلی خان آخوندزاده و اعتصام الملک -پدر پروین اعتصامی- و تلاش مشروطه خواهان بود که زمینه حضور زنان را ابتدا در فعالیت های سیاسی و اجتماعی و سپس بر روی صحنه تئاتر فراهم کرد. یکی از گام های تاثیرگذار را می توان «جنبش تنباکو» دانست.

نیلوفر کسری در نشریه کار و کارگر درباره مبارزات سیاسی زنان ایرانی در عصر قاجار می نویسد:

«این قیام که به رهبری روحانیت و در راس آن میرزای شیرازی انجام شد، اولین قیام مردم ایران بود که به طور همه­گیر و همه­جانبه علیه نظام استبدادی قاجار صورت گرفت. در این قیام زنان هم­پای مردان قدم به عرصه گذاشتند و با تمام تعلق خاطری که به مصرف توتون و تنباکو داشتند، به دستور میرزای شیرازی از مصرف آن دست کشیدند و تمام دکاکین توتون فروشی را بستند و تمامی قلیان­ها را جمع نمودند، به طوری که حتی در اندرون شاهی هیچ کس لب به دخانیات نمی­زد. این قیام در سطح بسیار وسیع­تری در اکثر نقاط مهم اقتصادی کشور رواج یافت. بررسی شیوة تظاهراتی آن دوره نشان میدهد که نقش زنان در این تظاهرات به مراتب برتر از نقش مردان بوده است و در صف اول تظاهرات حرکت میکردند.»

همچنین در سال های پس از آن در میان دغدغه­های گوناگون آزادی خواهان که در تئاترها و نمایش های گوناگون ظاهر می­شد، یکی از مهم­ترین دغدغه­ها مسئله «جایگاه زنان» بود. در واقع گروه­های تئاتری، در این دوران تلاش کردند تماشاگران خود را به بازنگری در رفتارشان با زنان و احقاق حقوق آن ها تشویق کنند.

«از جمله مباحثی که مورد توجه گروه­های نمایش قرار داشت شرایط زن در خانواده و منزلت اجتماعی او بود. گروه های نمایشی تلاش میکردند تا از طریق هنر تئاتر، تماشاچیان را که همگی مرد بودند به تأمل و تفکر در رفتارشان نسبت به زنان و دختران وادار کنند و به احقاق حقوق زنان یاری نمایند.» (خسروپناه،۱۳۸۱: ۱۴۲)

از نمونه مهم­ترین نوشته­ ها در این زمینه نمایشنامه­ های میرزاآقا تبریزی هستند. تبریزی به عنوان اولین نمایشنامه نویس ایرانی در نوشته های خود، تصویری نوین و متفاوت از زنان ایرانی ارائه می دهد. کامران سپهران در کتاب «تئاترکراسی در عصر مشروطه» بحث­ های مجلس شورای ملی برای آزادی زنان در دوره­ی مشروطه را مرهون دو شخصیت سارا خانم و کوکب خانم در نمایشنامه های تبریزی می­داند و درباره شخصیت کوکب خانم [در نمایشنامه سرگذشت اشرف خان حاکم عربستان]  می­نویسد:

«کوکب خانم اولین حضور واقعگرای شخصیت زن را اعلام می­دارد. شخصیتی جامع که نقش خود را با ظرافت هرچه تمام در یک طرح و توطئه ایفا میکند.» (سپهران، ۱۳۸۸: ۵۳)

بدین شکل بحث حضور زنان پیش از حضور خود آنان به روی صحنه تئاتر رفت. البته زنان پیش از آن در نمایش «زنان برای زنان» و نیز «نمایش زنان در دربار» به روی صحنه رفته بودند.

می توان گفت حضور و کنش زنان در تئاتر در مورد به خصوص «حضور در انظار عمومی برای اجرا و بازیگری» سختگیرانه تر بوده است. زیرا زنان در ترجمه ی نمایشنامه­ها نیز پیش از صحنه­های تئاتر حضور یافته­اند. یکی از این افراد تاجماه آفاقالدوله است. او نمایشنامه­ی «نادرشاه» نوشته نریمان نریمانف را از ترکی به فارسی ترجمه کرد و در سال ۱۲۸۵ شمسی با عنوان «نامه نادری» در تهران به چاپ رساند. همچنین جمشید ملک­پور در این باره می­نویسد:

«در اواخر دوره ی قاجار و اوایل سلطنت رضا شاه، اختر معدلی، مدحت تهرانی، محبوبه ناهید، بدر منیر علوی، وجیه الموک امیر اختیار الدینی، مینو لاجوردی، فروغ الزمان شهردار، شوکت ملک شه بنده از جمله زنانی بودند که به کار نمایشنامه نویسی روی آوردند. اگرچه هیچ کدام از آنها به طور حرفه­ای و جدی نمایشنامه نویسی را دنبال نکردند، اما حرکت آنها بسیاری از موانع را از پیش پای زنان برداشت و سبب شد سال های بعد زنان هنرمند در کنار مردان هنرمند در صحنه های نمایش ایران نمایشگر (طبیع زندگی) و یا (زندگی طبیعی ) باشند.» (ملک پور، ۱۳۸۶، ج۳: ۲۱۹)

زنان و تئاتر ایران | روایتی از ستیز برای حضور در صحنه
زنان و تئاتر ایران | روایتی از ستیز برای حضور در صحنه

اولین حضور زنان برروی صحنه تئاتر.

نخستین زنی که در ایران بر روی صحنه رفت، دختری ارمنی به نام «آشخن» بود. کشیش پاپازیان که اولین گروه نمایشی در تبریز را بنا نهاده بود. با اقتباس از نمایشنامه کمدی شکسپیر، نمایشنامه­ای با عنوان «دادگاه عدل» نوشت. نمایشنامه ای که آشخن، دختر کشیش، در آن ایفای نقش کرد.

«کشیش پاپازیان هنگام اقامت در روسیه اجرای نمایش (تاجر ونیزی) را دیده و براساس آن نمایشنامه­ای به نام (دادگاه عدل) نوشت و آن را به روی صحنه آورد. و نخستین زنی که بر روی صحنه ی تئاتر ارامنه ظاهر شد و به نقش آفرینی پرداخت (آشخن) دختر کشیش پاپازیان بود که در مدرسه ی ارمنیان تبریز تدریس می­کرد.» (نوری، ۱۳۸۷: ۵۷)

در آن زمان جوامع ارمنی نقش بسیار پررنگی در تئاتر ایران به خصوص در شهرهای تهران، تبریز و اصفهان داشتند. یکی از تاثیرات گروه­های تئاتری ارامنه آغاز بازیگری زنان ارمنی بود. از مهم­ترین زنان ارمنی بازیگر این دوره می­توان به مادام پری آقابایف و وارتو طریان اشاره کرد. ملک پور در کتاب ادبیات نمایشی در ایران می نویسد:

«برای اولین بار در زمان سلطنت احمد شاه زنان ارمنی بازیگری در تئاتر را آغاز کردند. آنها نه تنها در مجامع خصوصی خود یا دربار، بلکه برای عموم نیز نمایشنامه­هایی اجرا می کردند. یکی از این نمایش ها فاجعه یا راه خونی، نوشته گریگور یقکیان بود که در تاریخ یکشنبه پنجم ماه رجب سال ۱۳۲۹ ه. ق در پارک مسعودیه، خانه ظل السلطان به همراه نمایش دیگری اجرا شد. هر دو نمایش به زبان ارمنی بود و متن فارسی آنها برای اطلاع تماشاگران به چاپ رسید. نکته ی قابل توجهی که وجود داشت این بود که مقارن با زمانی که زن­های مسلمان حتی از دیدن نمایش ها به شدت منع می­شدند، زنان ارامنه بر روی صحنه می رفتند. ارامنه چندین نمایشنامه نویس، بازیگر و کارگردان خوب تحویل هنر نمایش ایران دادند که از پیشگامان این هنر در ایران محسوب می­شوند.» (ملک پور، چ۲، ۱۳۸۶: ۳۸-۳۹)

نخستین حضور رسمی زن ایرانی و مسلمان بر روی صحنه را بسیاری سال ۱۲۹۴ شمسی می­دانند. ملوک حسینی در این سال در تماشاخانه کمدی ایرانی سیدعلی نصر به روی صحنه رفت.

«ملوک حسینی کار خود را با وجود مشکلات فراوان در کمدی ایران آغاز کرد و با برگزیدن نام مستعار برای جلوگیری از گزند جامعه­ی آن روز به صورت پنهانی در این گروه ایفای نقش کرد.» (فرمانی،۱۳۸۹: ۱۳۶)

این نخستین حضور رسمی زنان مسلمان بر روی صحنه تئاتر بود. زیرا نشانه­هایی از حضور زنان ایرانی مسلمان بر روی صحنه پیش از این تاریخ وجود دارد. به عنوان مثال یکی از این زنان مارشال گلی است. البته او را همه به عنوان زنی ارمنی می­شناختند.  بهرام بیضایی تماشاخانه­ی «سرچشمه سعادت» به سرپرستی امیر سعادت را اولین تماشاخانه ای میداند که زنان در آن به روی صحنه رفته اند. بیضایی در کتاب نمایش در ایران می نویسد: «می­گویند این تماشاخانه برای نخستین بار زنی را در تقلید شرکت داد به اسم مارشال گلی و پس از او زنان دیگری را چون ملوک مولوی و پری گلوبندکی، و شاید به همین علت هم بود که به زودی عده­ای از متعصبان به تماشاخانه ریختند و آن را آتش زدند» (بیضایی، ۱۳۹۱: ۱۷۹)

پس از این سال ها بود که با افزایش گروه های تئاتری زنان نقش بسیار پررنگ­تری در تئاتر پیدا کردند. به شکلی دقیق تر می توان گفت بعد از پیروزی کودتای سوم اسفند سال ۱۲۹۹ و عزل کابینه و خروج نخست وزیر آن -سید ضیاالدین طباطبایی- و پا گرفتن حکومت سلطنتی پهلوی بود که زنان توانستند بر روی صحنه ی تئاتر حضور یافته و بازیگری کنند. البته به شرطی که مروج دیدگاه های شاه باشند. به خصوص پس از سال ۱۳۰۹ شمسی که رضا شاه سانسورهایی همه جانبه را برای مطبوعات و تئاتر به اجرا گذاشت.

نقد هدایت به تئاتر؛ نگاه صادق هدایت به تئاتر زمانش

0
نقد هدایت به تئاتر؛ نگاه صادق هدایت به تئاتر زمانش
نقد هدایت به تئاتر؛ نگاه صادق هدایت به تئاتر زمانش

در مجله فصل تئاتر شماره ۱ به نقد هدایت به تئاتر زمانه اش بر خوردم. در این یادداشت صادق هدایت با زبانی طنز به تقد تئاترها و نمايش های دوران خود رفته است. این متن برگرفته از مطالبی است که صادق هدایت به همراه م.فرزاد در كتاب وغ وغ ساهاب به آن ها پرداخته. این داستان را می توان نقد از صادق هدایت به تئاتر زمان خوش دانست.

نقد هدایت به تئاتر طوفان عشق خون آلود:

قضيبه تيارت مولا علی خون آلود؛ صادق هدایت

دیشب رفتم بتماشای تیارت: «طوفان عشق خون آلود» که اعلام شده بود شروع می شه خیلی زود. ولی برعکس خیلی دیر شروع کردند، مردم را از انتظار ذله کردند. پیس بقلم نویسنده شهیر بی نظیر بود، که شکسپیر و مولیر و گوته را از رو برده بود. هم درام، هم تراژدی، هم کمدی، هم اخلاقی هم اجتماعی، هم تاریخی، هم تفریحی، هم ادبی، هم اپرا کمیک و هم دراماتیک، روی هم رفته تئاتری بود آنتیک.

پرده چون پس رفت، یک ضعيفه شد پدید که یک نفر جوان گردن کلفتی به او عشق می ورزید. جوان قلب خود را گرفته بود در چنگول، با بيانات احساساتی ضعیف را کرده بود مشغول:

جوان: آوخ آوخ چه دل سنگی داری، چه دهان غنچه تنگی داری. دل من از فراق تو بریان است، چشمم از دوری جمال تو همیشه گریان است. دیشب از غصه و غم کم خفته ام، ابیات زیادی بهم بافته و گفته ام. شعرهایی که در مدح تو ساختم، شرح می دهد که چگونه به تو دل باختم. نه شب خواب دارم، نه روز خوراک نه کفشم را واکس می زنم، نه اتو می زنم به فراک. آوخ طوفان عشقم غریدن گرفت، هيهات خون قلبم جهیدن گرفت. آهنگ آسمانی صدایت چنگ می زند بدلم هر کجا که میروم درد عشق تو نمی کند ولم. تو را که می بینم قلبم می زند تپ و توپ. نه دلم هوای سینما می کنند نه رفتن کلوب. چون صدایت را میشنوم روحم زنده می شود، همینکه از تو دور می شوم دلم از جا کنده می شود.

مه جبین خانم: بر گو به من مقصود تو چیست؟ از این سخنان جسورانه آخر سود تو چیست؟ پرده عصمت مرا تو ناسور کردی. شرم و حیا را از چشم من تو دور کردی. من پرنده بی گناه و لطیفی بودم، من دوشیزه پاک و ظریفی بودم، آمدی با کثافت خودت مرا آلوده کردی. غم و غصه را روی قلب من توده کردی. اما من به درد عشق تو جنایتکار مبتلام، چون عشقم بجنایت آلوده شده دیگر زندگی نمی خوام. اینک بر لب پرتگاه ابدیت وایساده ام. هیچ چیز تغییر نخواهد داد در اراده ام. خود را پرت خواهم کرد در مغاک هولناک، می میرم و تو …

سوفلور: «نیست اینجا جای مردن ای مه جبين؟ رلت را فراموش کردی حواست را جمع کن.»

مه جبين: نیست اینجا جای مردن ای مه جبين؟ رلت یادت رفته حواست کجاست؟»

سوفلور: حرفهای مرا تکرار نکن، گوشت را بیار جلو بشنو چی میگم.

مه جبين: حرفهای مرا تکرار نکن، گوش تو جلو آمد چی گفت؟

نقد هدایت به تئاتر؛ نگاه صادق هدایت به تئاتر زمانش
نقد هدایت به تئاتر؛ نگاه صادق هدایت به تئاتر زمانش

اینجا مردم دست زده خنده سر دادند مه جبین دست پاچه شد و دولا شد از سوفلور پرسد چه باید کرد. زلفش به بند عینک سوفلور گیر کرد. و چون سرش را بلند کرد که حرفهای خود را بزند عینک سوفلور را هم همراه گیس خود برد. سوفلور عصبانی شده یکهو جست زد هوا و دست انداخت که عینک خود را بدست بیاورد غافل از آنکه مه جبین خانم کلاه گیس عاريه دارد. کلاه گیس کنده شد، سر کچل مه جبین خانم، زینت افزای منظره تيارت گردید، مردم سوت زدند و پا کوبیدند. در این موقع جوان عاشق پیش آمد و با ملایمت کلاه گیس را سر معشوق گذاشت و دنباله پیس را از یک خرده پایین تر گرفت و چنین گفت:

جوان: من بسان بلبل شوریده ام. مدت مدیدی است از گل روی تو دوریده ام. وا اسفا، سخت ماتم زده شده ام، مگر نمی بینی! ! ! ؟ چرا با احساسات لطيفه من ابراز موافقت نمی کنی و می خواهی از من دوری بگزینی؟ حقا که تو بسیار بی وفایی ای عزیز – من هر شب مجبور خواهم شد از فراق تو اشک بریزم ریز، اما نی، نی من خود را زنده نخواهم نهاد. از رأی خود برگرد و با وصال فوری خود دل شکسته بنما شاد.

مه جبین خانم: ممکن نیست . من حتما خود را خواهم کشت، تا دیگر از وجدان خود نشنوم سخنان درشت.

جوان: پس من بفوریت خود را قتل عام  می کنم. در راه عشق تو فداکاری می کنم. تا عبرت بگیرند سایر دوشیزه ها با عشاق خود ننمایند اینقدر جفا.

جوان به قصد انتحار قمچیل کشید. مه جبین خانم طاقت نیاورد. از وحشت جیغی زد و سکته ملیح کرد و مرد.

جوان گفت: هان ای عشق و وفاداری تو نام پوچی هستی ای زندگی، دیگر فایده نداری.

سپس قمچیل دروغی را سه بار دور سر خود گردانید. سپس در زیر بغل یعنی قلب خود کرد فورو، سپس سه مرتبه دور خود چون مرغ سر کنده چرخ زد، سپس آمد دم نعش معشوقه و خورد زمین روی او، پرده پائین افتاد مردم دست زدند. پی در پی هورا کشیدند. چونکه بهتر از این پیس، در عمرش ندیده بود هیچکس!



آنی ارنو برنده نوبل ۲۰۲۲؛ یک گفت و گو با نویسنده فرانسوی

0
آنی ارنو برنده نوبل ۲۰۲۲
آنی ارنو برنده نوبل ۲۰۲۲

 

آکادمی نوبل، آنی ارنو فرانسوی را «برای شجاعت و تیزهوشی واقع‌بینانه‌ای که به واسطه آن ریشه‌ها، بیگانگی‌ها و محدودیت‌های جمعی حافظه شخصی را کشف می‌کند» به عنوان برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۲۲ معرفی کرد و او در اولین نطق، پس از شنیدن خبر، با زنان ایرانی اعلام همبستگی کرد.

آنی ارنو برنده نوبل ادبیات

آني ارنو، يكي از معتبرترين نويسندگان فرانسوي است و جوايز متعددي را براي كتاب‌هايش از جمله جايزه مارگريت يورسنار ۲۰۱۷ براي مجموعه آثارش دريافت كرده است. او تا حد زيادي در بريتانيا ناشناخته بود تا اينكه كتاب خاطراتش با عنوان «سال‌ها» (به فرانسه Les Années، به انگليسي The Years )منتشر شد و به فهرست بلند جايزه بين‌المللي من‌بوكر راه يافت. اين كتاب يكي از پرفروش‌ترين كتاب‌ها در فرانسه بود. و به گفته جان بنويل «خاطرات، روياها، حقايق و مراقبه‌ها را در تداعي بي‌نظيري از دوراني كه در آن زندگي مي‌كرديم و زندگي مي‌كنيم، تركيب مي‌كند.»

مصاحبه از آنی ارنو برنده نوبل ادبیات ۲۰۲۲  چاپ شده در روزنامه اعتماد. – با ترجمه فاطمه رحماني میتواند شناخت بهتری از این نویسنده به ما ارائه دهد.

گفت‌وگو با آني ارنو، برنده نوبل ادبيات ۲۰۲۲.

اين گفت‌وگو با آنی ارنو برنده نوبل ادبیات ۲۰۲۲ سه سال پيش در گاردين منتشر شد.

شما كتاب را با استفاده از حروف و ضمايري «يك» و «ما» و گهگاه «او» يا «آنها» نوشته‌ايد؛ اما هرگز از «من» استفاده نكرديد؛ اين حتي براي يك خودزندگي‌نامه‌نوشت غيرشخصي هم چندان معمول نيست…

وقتي به زندگي‌ام فكر مي‌كنم، داستانم را از كودكي تا امروز مي‌بينم؛ اما نمي‌توانم آن را از دنيايي كه در آن زندگي مي‌كردم جدا كنم. داستان من با داستان نسل من و اتفاقاتي كه براي ما رخ داده است، آميخته است.

در سنت زندگي‌نامه‌اي ما درباره خودمان صحبت مي‌كنيم و رويدادها پس‌زمينه هستند. من اين را برعكس كرده‌ام. اين داستان وقايع و پيشرفت و همه‌چيزهايي است كه در ۶۰ سال زندگي فردي تغيير كرده اما از طريق «ما» و «آنها» منتقل شده است. وقايع كتاب من متعلق به همه و چيزهاي زيادي از جمله تاريخ، جامعه‌شناسي و… است.

«سال‌ها» كتاب خاطرات شما، به نوعي گزارشي است از رويدادها و تغييراتي كه در طول بيش از نيم قرن در فرانسه رخ داده.

اگرچه شما به تاثير رويدادهايي در جهان از جمله بيتلز، جنگ عراق و ۱۱ سپتامبر اشاره مي‌كنيد اما همه اين روايت‌ها در چشم‌انداز و افق فرانسه روايت مي‌شود. استقبال از كتاب در كشورهاي ديگر چگونه بوده است؟ و اينكه آيا از نامزد شدن براي «من‌بوكر» بين‌المللي شگفت‌زده شديد؟

بله، واقعا شگفت‌زده شدم؛ اين كتاب در آلمان و ايتاليا استقبال خوبي داشته و به چيني هم ترجمه شده است؛ بنابراين بايد جذابيتي داشته باشد بيشتر و فراتر از [صرفا] تاريخ فرانسه. حتي اگر مستقيما نگويم، روشن است كه تاريخ در اينجا از طريق يك زندگي فردي، زندگي من و از طريق حافظه من روايت مي‌شود. من اين تاريخ جمعي را از طريق احساسات و خاطراتم بازگو مي‌كنم. شخصيت اصلي زمان و گذر آن است كه همه‌چيز از جمله زندگي ما را با خود مي‌برد.

اين يك روايت كاملا غيرعاطفي است كه شما خيلي چيزهاي شخصي را فاش مي‌كنيد: در مورد خانواده، فرزندان، پايان ازدواج‌تان. شما حتي از رابطه خصوصي خود مي‌نويسيد اما از عشق نه. شما به آلزايمر مادرتان اشاره مي‌كنيد، به نگاه گربه‌اي كه دارند راحتش مي‌كنند، به حسادت‌تان در زماني كه معشوق سابق‌تان شريك جوان‌تري پيدا مي‌كند؛ اما بقيه چيزها كاملا بي‌احساس است.

من نويسنده‌اي نيستم كه روي احساسات تمركز كند و اساسا اين موضوع صرفا مربوط به كتاب «سال‌ها» نيست. نكته اين نيست كه از شخصي صحبت كنيم. زندگي شخصي را مي‌توان از طريق توضيحات عكس‌ها جمع‌آوري كرد. من روي يك عكس [براي هر دهه] تمركز مي‌كنم و لباس، نور و… را توصيف مي‌كنم و خودم را در آن لحظه قرار مي‌دهم. از طريق عكس‌ها به‌طور خلاصه به مرگ پدرم و فرزندانم اشاره مي‌كنم؛ اما اغلب از احساسات صحبت نمي‌كنم.

 ‌شما از يك خانواده معمولي آمديد كه والدين‌تان يك مغازه كوچك داشتند؛ اما به دانشگاه رفتيد. نويسندگان فرانسوي با پيشينه طبقه كارگري، مانند ادوار لوئيس، در مورد اينكه چگونه از خانواده‌هاي‌شان دور افتاده‌اند، نوشته‌اند

بله، اين امري نادر بود؛ اما من تك‌فرزند بودم. خواهرم قبل از به دنيا آمدن من از دنيا رفت و چون مادرم شخصيتي قوي داشت و عاشق خواندن بود، تحت فشار قرار گرفتم. بله، بين من و خانواده‌ام فاصله افتاد. اين فاصله‌گذاري ۴۰ سال پيش موضوع اولين كتاب من بود.

از ميان شش دهه‌اي كه كتاب «سال‌ها» را در بر مي‌گيرد، آيا دوره‌اي وجود دارد كه به عنوان جالب‌ترين، سازنده‌ترين يا شادترين دوره به آن نگاه كنيد؟

از نظر تجربه جمعي، دوره درست قبل از سال ۱۹۶۸، زمان بيتلز، تا دهه ۱۹۸۰ احتمالا جالب‌ترين دوره بود. در زندگي شخصي، دوره‌اي كه درخشان‌ترين دوره زندگي من بوده است بين ۴۵ تا ۶۰ سالگي بود. زماني كه تصور مي‌كردم واقعا يك زن آزاد هستم و آنچه را كه مي‌خواهم انجام مي‌دهم. آن دوره، دوره آزادي بزرگي براي من بود و احساس خوبي به زندگي داشتم.

و حالا؟

الان دارم پير مي‌شوم؛ من امسال ۷۹ ساله خواهم شد و هميشه مشكلات كوچكي براي سلامتي و خستگي وجود دارد. زني در يكي از آخرين كتاب‌هاي سيمون دوبوار وجود دارد كه مي‌گويد در پشت سر گذاشتن گذشته‌اي طولاني، يك شيريني وجود دارد. اين يكي از احساساتي است كه در اين سن مي‌توان داشت و بسيار مثبت است. از آخرين تصويرها براي يك زن، تصويري است از زني كه با نوه‌اش همراه مي‌شود. تصويري كه نشان از نوعي رضايت آدم در سال‌هاي پيري دارد.

شما فمينيسم در حال رشد مد نظر خود را در كتاب توصيف مي‌كنيد اما همچنين از سردرگمي زنان هم‌نسل خود در مواجهه با ازدواج و خانواده مي‌گوييد. امروز درباره فمينيسم، به‌ويژه جنبش «مي‌تو» كه با انواع مختلف و متفاوتي از استقبال‌ها در فرانسه مواجه شد، چه نظري داريد؟ مثلا در مورد آنچه كاترين دنوو مي‌گويد و از اين جنبش انتقاد مي‌كند.

وقتي دنوو آن حرف‌ها را زد و گفت چه كرده است، خيلي شرمنده شدم. چون اين بازتابي بود از گروهي از زنان ممتاز. صادقانه بگويم، من آن را منزجركننده يافتم . من با «مي‌تو» كاملا موافقم. البته مسلم است كه در اين بين افراط و تفريط هم وجود دارد؛ اما مهم اين است كه زنان ديگر اينگونه رفتارها را نمي‌پذيرند. در فرانسه ما در مورد فرهنگ اغواگري خود بسيار مي‌شنويم اما اين اغواگري نيست، تسلط مردانه است.

سوءاستفاده فقط در حوزه جنسي نيست، در همه جا از جمله در ادبيات هم وجود دارد. نويسندگان زن بسيار كمتر در برنامه‌هاي تلويزيوني مطرح مي‌شوند؛ جايي كه به ازاي هر زن سه مرد وجود دارد. اين عقيده وجود دارد كه زن، رمان‌نويس است و مرد، نويسنده…

شما مي‌گوييد كه هميشه خواننده‌اي مشتاق بوده‌ايد. چه كتاب‌هايي روي شما تاثير گذاشته‌اند؟

انتخاب سخت است. من در دوره‌اي از زندگي‌ام كه خواندن مهم بود و بر شيوه نوشتنم تاثير مي‌گذاشت، «خواجه زن» ژرمن گرير را خواندم. ژان پل سارتر، سيمون دوبوار، ويرجينيا وولف، نويسنده شگفت‌انگيزي كه از دهه ۲۰م كشفش كردم و همچنين ژرژ پرك. اينها نويسندگاني هستند كه مي‌خواستم كتاب‌هاي‌شان را بخوانم و بعد آن‌‌طور كه آنها مي‌نويسند، بنويسم. اين [تاثير] فقط در مورد داستان و محتوا نيست؛ بلكه به فرم هم مربوط مي‌شود.

 آنی ارنو

آني ارنو  در ۸۱ سالگي نوبل ادبيات ۲۰۲۲ را از آن خود كرد.

رمان‌های ترجمه شده آنی ارنو برنده نوبل ادبیات ۲۰۲۲ در ایران: «آن دختر دیگر»، «جایگاه»، «شرم»، «یک زن».

شعر Breathe از پینک فلوید؛ راجر واترز و مبارزه برای آزادی

0
شعر Breathe از پینک فلود (راجر واترز)
شعر Breathe از پینک فلود (راجر واترز)

حالا که جناب حضرت راجر واترز، بعد از ماجرای ندا آقاسلطان به کشته شدن مهسا امینی، و حرکت آزادی خواهانه ، با شعار «زن، زندگی، آزادی» پیوسته؛ خواستم بخشی از یکی از شعرهای آلبوم «The Dark Side of the Moon» به اسم (Breathe (In the Air از پینک فلوید رو براتون بذارم. که به این روزهای ما بی ربط نیست.

شعر Breathe از پینک فلوید

Breathe, breathe in the air

Don’t be afraid to care

Leave, but don’t leave me

Look around, choose your own ground

Long you live and high you fly

Smiles you’ll give and tears you’ll cry

And all you touch and all you see

Is all your life will ever be

Run, rabbit, run

Dig that hole, forget the sun

When, at last, the work is done

Don’t sit down, it’s time to dig another one

Long you live and high you fly

But only if you ride the tide

Balanced on the biggest wave

You race towards an early grave

شعر Breathe از پینک فلود (راجر واترز)
شعر Breathe از پینک فلود (راجر واترز)

ترجمه شعر Breathe از پینک فلوید

نفس بکش، در هوا نفس بکش.

از اهمیت قائل شدن نترس.

برو، اما مرا ترک نکن.

به اطرافت نگاه کن و سرزمین خودت را انتخاب کن.

برای عمری طولانی، برای پروازی بلند.

و لبخندهایی که بر لب داری و اشک هایی که میریزی.

و برای تمام آنچه میبینی و لمس میکنی.

انتخاب کن. زیرا تمام این ها برای همیشه #زندگی تو خواهند بود.

« بدو؛ خرگوش بدو.

خورشید را فراموش کن و حفره ای بکن.

و هنگامی که در نهایت کارت تمام شد.

ننشین؛ زیرا وقت کندن جای دیگری است.

برای عمری طولانی، برای پروازی بلند.»

زیرا حتی اگر بتوانی سوار بزرگترین موج ها شوی 

و تعادلت را حفظ کنی.

باز هم راه تو [به جای زندگی] به سوی مرگ خواهد بود.

نویسندگان آهنگ Breathe.

شعر Breathe از پینک فلوید  رو جنابانِ حضرات؛ David Jon Gilmour , George Roger Waters , Richard William Wright با هم نوشتن.

دانلود آهنگ (Breathe (In the Air از گروه پینک فلوید در کانال تلگرام.

فیلم انگل Parasite؛ یک سینمای واقعی به کارگردانی بونگ جون هو

0
فیلم انگل Parasite؛ یک سینمای واقعی به کارگردانی بونگ جون هو
فیلم انگل Parasite؛ یک سینمای واقعی به کارگردانی بونگ جون هو

هنگام تماشای «فیلم انگل Parasite» اولین چیزی که توجهم را جلب کرد سادگی بود. سادگی در تعریف کردن یک داستان از مدیوم سینما. بونگ جون هو با زیبایی و سادگی تنها داستانش را روایت می کند. چنان ساده که با خود می اندیشی «فیلم ساختن هم کار چندان سختی نیست؟» «مگر می شود داستانی با این پیچیدگی و تمام این جهش ها به این سادگی روایت شود؟» 

فیلم انگل Parasite ادای دینی به سینما.

در فیلم انگل Parasite، مهم ترین “دینی” که سینما به  تماشاگرانش -یعنی همراه کرن تماشاگر و جذب کردن او به فیلم.- دارد از همان ابتدا به بهترین شکل ادا می شود. انگل از همان صحنه های آغازین مخاطبش را مجذوب دیدن می کند. تماشای قاب هایی که نه فقط برای زیبایی بلکه هر کدام برای وظیفه ای در فیلم حضور دارند.فیلم ما را دانای کل میکند تا چیزهایی را که میبینیم هرچند اشتباه قضاوت کنیم. اما لحظاتی هم میرسد که ما را شخصیتی می کند تا بی هیچ قضاوتی اتفاقات را از چشم شخصیت ها ببینیم و آن ها را درک کنیم.

فیلم انگل Parasite؛ یک سینمای واقعی به کارگردانی بونگ جون هو
فیلم انگل Parasite؛ یک سینمای واقعی به کارگردانی بونگ جون هو

پایبندی فیلم انگل به روایت کردن.

آنچه بیش از همه مجذوب  کننده است پایبندی فیلم به روایت و داستان است. این پایبندی به اندازه ای است که فیلم به هیچ ژانری تعلق ندارد و در داخل چند ژانر سیر می کند. از کمدی آغاز می شود و به تراژدی می رسد.

فیلم انگل Parasite و روایت با دوربین.

در طول فیلم می بینیم که چگونه کارگردان نماها و قاب ها را به خدمت میگیرد تا قصه ای را نمایش دهد. داستان های انگل با دیالوگ ها پیش نمیرود بلکه تمام داستان با تصاویر روایت می شوند. 

دوربین در فیلم بونگ جون هو.

فیلم انگل Parasite در همان ابتدا فقر و جایگاه خانواده را با حرکت ساده دوربین نشان می دهد. فاصله ی طبقاتی با بالا رفتن و پایین آمدن از پله ها نمایش داده می شود. استراتژی داستان با برخورد پدر خانواده با یک سوسک به نمایش گذاشته می شود . خزیدن های پدر. سیگاری که کی جنگ روی کاسه توالت در حال استفراغ روشن می کند. اینترنتی که تنها در دستشویی قابل استفاده است. غیره و غیره.

فیلم انگل Parasite؛ یک سینمای واقعی به کارگردانی بونگ جون هو
فیلم انگل Parasite؛ یک سینمای واقعی به کارگردانی بونگ جون هو

یک سینمای واقعی.

فیلم انگل Parasite به واقعیت و اصل سینما که همان روایت کردن با تصویر است اشاره ای دارد. همانطور که پسر با نگاه کردن از دوربین و خاموش و روشن شدن چراغ،  داستان  پدر را می فهمد ما هم با تماشای تصاویری که کارگردان با دوربین ضبط کرده و خاموش و روشن شدن هایی هایی که در  کسری از ثانیه رخ میدهند داستانی را میبینیم و میفهمیم. این فیلم یک سینمای واقعی است یعنی روایت با تصاویر.

دانلود فیلم انگل Parasite از کانال تلگرام.

کتاب دارالمجانین محمدعلی جمال زاده. نگاهی به این رمان و تئاتر نقل مکان.

0
کتاب دارالمجانین محمدعلی جمال زاده. نگاهی به رمان و تئاتر نقل مکان.
کتاب دارالمجانین محمدعلی جمال زاده. نگاهی به رمان و تئاتر نقل مکان.

در این یادداشت نگاهی به کتاب دارالمجانین نوشته محمدعلی جمالزاده و اقتباس نمایشی نقل مکان به کارگردانی فاطمه محمودی و بازیگری امیر شمس خواهم انداخت.

آزمودم عقل دوراندیش را بعد از این دیوانه سازم خویش را.

نقل مکان نمایش غریب و زیبایی است که از ۲۰ آذر ۹۸ به روی صحنه رفت و تا ۶ دی در مرکز تئاتر مولوی روی صحنه ماند. مونودرامی در وصف دیوانگی و جنون. دیوانه ای که در دارالمجانین است. دیوانگی تنها چیزی که در میان  تنهایی اش هنوز برای او باقی مانده است.

داستان نمایش و کتاب دارالمجانین.

دیوانه ای به نام محمود  – پسرِ میرزا احمدِ خزانه‌دار و داستان دل باختن اش به دختر عمویش بلقیس و تلاش دیوانه کننده­ی او برای فرار از دارالمجانین و رسیدن یه معشوق. برای آنکه بگوید حالم خوب است. در همین حال است که مرز بین عقلانیت و جنون می­شکند و پرسش­ ها آغاز می­شوند.

کتاب دارالمجانین محمدعلی جمال زاده. نگاهی به رمان و تئاتر نقل مکان.
کتاب دارالمجانین محمدعلی جمال زاده. نگاهی به رمان و تئاتر نقل مکان.

اقتباس نمایشی و استفاده از ظرفیت های رمان ایرانی.

در حالی که امروزه اقتباس ها در ایران بیشتر از داستان ها و رمان های غربی است. این بار اما در این نمایشبه خوبی از ظرفیت های ادبیات ایران استفاده شد. و همین اقتباس از یک رمان ایرانی جذابیت­ های خاص خود را به وجود آورد. 

نمایش اقتباس شده از دارالمجانین که در دهمین جشنواره «مونولوگ» دانشگاه هنر مورد تقدیر هیات داوران قرار گرفت. شاید در ابتدا دراماتیک شدن این کتاب کمی عجیب به نظر برسد. البته دراماتیزه کردن رمان دارالمجانین سخت است. اما در عین حال دارالمجانین کتابی است با جنبه های نمایشی بسیار.

نمایش دارالمجانین پر است از دیالوگ. دیالوگ هایی درگیر کننده و نظرات مخالف قابل تامل. داستان اول شخص و خطی محمود از تمام اطرافیانش تمام افرادی که هرکدام لحنی دارند و شخصیتی و متعلق اند به قشری خاص. لحن حرف زدنی که حتی در نمایشنامه هایمان هم زیاد با آن روبرو نمی شویم. 

تئاتر اقتباسی در مقابل رمان.

نقل مکان اقتباس خوبی است از رمان محمدعلی جمالزاده. اقتباسی وفادارانه که به هر آنچه در کتاب است پرداخت. چه لحن بازیگر در هنگام روایت و چه در داستان. حتی در اشاراتی که به شعر های کتاب می کند. اما در جهاتی نیز از کتاب عقب مانده است.

زیبایی کتاب دارالمجانین به چند لایه بودن و درونمایه های آن است. به پرداخت زیادی که جمالزاده به تمام شخصیت ها دارد. به تحول و رسیدن آن ها به دیوانگی. با وجود بازی خوب تک بازیگر خوب نمایش (امیر شمس) نمایش به شخصیت ها نپرداخته و متاسفانه به خاطر شیوه ی اجرایی ای که نویسنده و کارگردان آن فاطمه محمودی انتخاب کرده؛ دیالوگ شکل نگرفته است. 

با وجود تمام این ­ها و پا پس کشیدن تئاتر نقل مکان در برابر کتاب دارالمجانین. «نقل مکان» نمایشی است زیبا و پیشرونده که تماشاگر را با خود همراه و میخکوب میکند. البته باید گفت که در ابتدا نمایش آشفتگی دارد. آشفتگی ای که در ادامه از بین رفت. نقل مکان با جنبه های طنزی که دارد تنهایی و دیوانگی را به شکل خاص خود نشان می دهد. دیوانگی و جنونی که به شکلی خلاقانه حتی در دکور نمایش نیز حضور دارد. اتاقی رو به آسمان و آسمانی بر روی زمین. تنهایی و دیوانگی ای که مکمل یکدیگرند و دیوانگانی که تنها مانده اند. 

با پرسشی بر این تنهایی و دیوانگی تاکید می شود.

آیا تا به حال انفرادی موندی؟

 پی نوشت؛ دانلود دارالمجانین.

دانلود کتاب دارالمجانین نوشته محمدعلی جمالزاده در کانال تلگرام.