زیر تیغ ستاره جبار از نشر بیدگل تاثیری بر من گذاشت که تصمیم گرفتم آن را مثل دوران کار در کتابفروشی به همه  معرفی کنم. –  میشود گفت بیشتر از تصمیم این یک نیاز بود. –  عجب داستانی است این کتاب خداحافظ پراگ از زبان هدا کووالی.

به خاطر همین تصمیم گرفتم معرفی کتاب زیر تیغ ستاره جبار و چند بخش از آن را که بیش از همه دوست داشتم را در اینجا هم  به اشتراک بگذارم. با گفتن یادآوری این که: بله تنها سلاح ضعفا؛ کلمات هستند.

داستان زندگی هدا کووالی در پراگ.

کتاب زیر تیغ ستاره جبار یا خداحافظ پراگ از هدا کووالی
کتاب زیر تیغ ستاره جبار یا خداحافظ پراگ از هدا کووالی

زیر تیغ ستاره جبار خود زندگینامه «هدا کووالی» یهودی، در پراگِ زیرِ سلطه پیاپی دو دولت توتالیتر است. یکی دولت فاشیستی هیتلر و دیگری که بلافاصله پس از او می آید. دولت کمونیستی استالین.

در بخشی از کتاب زیر تیغ ستاره جبار نقل قولی از آنتونی لوئیس را به عنوان بهترین معرفی برای این کتاب انتخاب کردم:

«هراز چندی به ندرت کتابی می بینیم که ضرورت های زمانه مان و شخص خودمان را پیش روی ما میگذارد. و کاری میکند که در نهایت با واقعیت های تاریک ذات انسان مواجه شویم … خانم کووالی [هدای خودمون] دوتا از بزرگ ترین ترس های دوران ما را تجربه کرده، دورانی که هانا آرنت این قرن وحشتناک می خواندش. اما کتاب خانم کوروالی صرفا بیان تجربیات شخصی نویسنده از رفتارهای غیرانسانی نیست. او در روایتش که ساده است و عاری از ترحم جویی، از برخی حقایق کلی رفتار انسان پرده برمی دارد… آرام و به تدریج، با تاثیرگذاری فزاینده، به ما نشان می دهد که چگونه دولت های توتالیتر از نادانی و ضعف انسان تغذیه میکنند..»

بخش هایی از کتاب زیر تیغ ستاره جبار نوشته هدا کووالی:

مردم انگار فهمیده بودند که آن خشونت و انتقام، فارغ از اینکه چقدر قابل توجیه است، نمی تواند بخشی از تولد دوباره ای باشد که داشتیم تجربه اش می کردیم، دوره ای کوتاه اما فراموش نشدنی که به بهار پراگ شناخته شد.

رذالتی روی گردان نبودند و هیچ چیز خوابشان را آشفته نمی کرد. قدرت کلمات در همین نهفته است و تنها سلاح ضعفا کلمات هستند.

صد ها نفر در راه « مصلحت حزب» کشته شده بودند. آدم های بی گناه به زور به جنایاتی که مرتکب نشده بودند اعتراف کرده بودند. و حالا این شکنجه گران که از انواع و اقسام روش ها برای تحقیر و درهم شکستن آدم ها استفاده کرده بودند یک بار دیگر به همان «مصلحت حزب» متوسل شده بودند تا مجبور نباشند مسئولیت اعمالشان را بپذیرند.

جامعه دوقطبی شده بود: در یک طرف آن قدرت قرار داشت – قدرتی خودمدار و مستقل از خواست و اراده مردم – در طرف دیگر، انسان های بی دفاع. این افتراق در سایر جنبه های زندگی هم به چشم می خورد. حتی افکار آدم ها هم به دو بخش خصوصی و عمومی تقسیم شده بود که اغلب وجه اشتراکی با هم نداشتند. در طول روز مردم سرکارشان بودند و مشغول انجام وظایفشان در قبال حزب؛ بعد هم به خانه می آمدند و نقاب هایشان را بر می داشتند و چند ساعتی زندگی عادی را در پیش می گرفتند.

حقیقت به تنهایی پیروز نمی شود. وقتی با قدرت در میافتد، اغلب بازنده است. حقیقت وقتی پیروز می شود که مردم برای دفاع از آن چنانکه باید قوی باشند.

  • نام دیگر کتاب زیر تیغ ستاره جبار؛ خداحافظ پراگ است.

گفت: «تنها چیزی که تو را زنده نگه میدارد نفرت است. شوهرت خیانتکار بود، از آن نابکارها و تو باید ازش متنفر باشی. هر روز این را با خودت تکرار کن: ازش متنفرم، ازش متنفرم، ازش متنفرم. خودت می بینی که چه قدرتی بهت میدهد. زنها معمولا فکر میکنند این نیروی عشق است که کوه را جابه جا میکند اما هیچ چیزی مثل نفرت چنین قدرتی به آدم نمیدهد!»

کتاب خداحافظ پراگ از هدا کووالی:

تجربه به من ثابت کرده آدم هایی که در دل بحران ها هشیار و قابل اعتمادند همیشه آنهایی هستند که به ساده ترین ایدئولوژی پایبند بوده اند: عشق به زندگی. 

مثل همیشه ودکا سرو می شد و مثل همیشه به سلامتی خیل عظیم کسانی نوشیدیم که به نفع بشریت بود اصلا به دنیا نمی آمدند.

یادم هست وقتی گزارشی درباره محاكمه گروهی از کشیش های خائن خواندم حیرت کردم. نه تنها به جرائمی که به آن متهم شده بودند اعتراف کرده بودند، بلکه مانند سخنرانان قهار درباره مارکسیسم داد سخن داده بودند و اظهاراتشان پر بود از اصطلاحاتی که در بین اعضای حزب رایج بود. یک «رفیق» این موضوع عجیب را اینطور برایم تشریح کرد: که وقتی متهمان بازجویی می شدند مأموران ما دنبال این بودند که به آنها درس بدهند و با تشریح اهداف و اصول حزب به آنها بفهمانند به کجا و چطور مرتکب اشتباه شده اند. آن رفيق اصرار داشت که قدرت حقانیت حزب سرانجام هر دشمنی را مجاب می کند. هر دولتی می بایست از خود در برابر دشمنانش محافظت کند. 

تنها چیزی که اهمیت داشت آگاهی طبقاتی و خاستگاه طبقاتی بود، همچنین نگاهت به رژیم جدید و از همه مهم تر تعلق خاطر به اتحاد جماهیر شوروی.

کتاب زیر تیغ ستاره جبار یا خداحافظ پراگ از هدا کووالی
هدا کووالی نویسنده کتاب زیر تیغ ستاره جبار همراه با همسرش.
  • زیر تیغ ستاره جبار  یا خداحافظ پراگ داستان مبارزه یک ملت با دو رژیم توتالیتر است.

منطق پشت این قضیه اصلا پیچیده نبود. هر فردی محصول طبقه اجتماعی تحصیلات، تربیت و محیط پیرامون خود است. اگر پدرتان صاحب خرازی بود یا یکی از آن دکه های مخصوص فروش بادام زمینی داشت، واضح بود که شما هم محصول طرز فکری بودید با پیشهای خصوصی و در نتیجه، آدم قابل اعتمادی به حساب نمی آمدید. 

برای رژیم های توتالیتر کار سختی نیست که مردم را نادان نگه دارند. وقتی به خاطر «درک ضرورت ها» از آزادی ات دست میکشی، یا به خاطر انضباط حزبی، برای تطبیق دادن خودت با رژیم، برای عظمت و شکوه میهن یا هر گزینه دیگری که به انجام دادن آن مجاب شده ای ، دیگر از تلاش برای مطالبه حقیقت صرف نظر میکنی. آرام آرام، قطره قطره ، زندگی ات، مثل زمانی که رگ دستت را زده باشی، می چکد و هرز می رود؛ و تو خودخواسته خودت را از پا درمی آوری.

کتابشناسی.

زیر تیغ ستاره جبار یا خداحافظ پراگ نوشته هدا کووالی – ترجمه از علیرضا کیوانی نژاد – چاپ چهارم.

 

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید